هوالمحبوب
چقدر دردِ نهفته دارد ، بریده بغضی امان علیارا
همیشگی های روز مره ، گرفته تاب و توان علیا را
سكوت وبغض اش ، دلِ پر از درد و بی قرارش
وَ حال و روز همیشه زارش ،به لب رسانیده جان علیا را
تنفسِ گازِ شیمیایی ، گرفته راهِ گلوی او را
هجوم وحشیّ گازِ خردل ، احاطه کرد جهان علیا را
چه دردی از این عظیمتر که مقابل دیده گانِ سرخش
به خون کشانیده دشمنانش ، رفیق های جوان علیا را
تمامِ شب هم که سرفه کردن ، چقدر او را کلافه کرده
به حجمِ دردش اضافه کرده،ببین تو رنگِ لبان علیا را !
اگر که از عشق دم نمیزد،قراردل را به هم نمیزد
حماسه ها را رقم نمیزد،بخوان تو هم داسِتان علیارا
همیشه در آب وآتش است او،که از نژادِ سیاوش است او
گمانم ای دل که آرش است او،دوباره زه کن کمان علیا را.
شعر: علی (علیا) سرابیاقوند
௹ ازلطف شما بی نهایت سپاسگزارم௹